loading...
کلاس ششم مدرسه توحید
فربد مینایی بازدید : 180 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

زمستان(انشا)

 

پس از اتمام پاییز،زمستان کوله بار سرد خود را بر زمین میگذارد

 

زمستان فصلی است،سفید...

این فصل آخرین فصل سال است

روزها،ماه ها،در پی هم میگذرند ....

تا به این فصل زیبا میرسیم

در این فصل درختان لباس عریانی به تن میکنند

همه ی خیابان ها،کوچه ها عروس میشوند...

عروسی از جنس سرما،از جنس آرامش

کوله بار این فصل پر از برف و پر از ترانه های بارانی است.....

ترانه های بارانی هم کوله بار بارانی و غم خود را در این فصل میگذارند

این فصل روح لطیفی به شاهرگ هستی می بخشد

در این فصل عقل ها حیران میشود از زیبایی های طبیعت

حرف های ناگفته ای در این فصل در ژرفای جانمان باقی میماند

هم چنان که در این فصل برف و باران میبارد.....

قصه ای که نامش زندگی است هم چنان جریان دارد.....

امیدوارم که در این فصل دل ها همچون این فصل ....

سرد و بارانی نشود....

اما آخر این فصل مانند فصل های بی وفای دیگر هوس رفتن میکند

کاش زمستان کفش داشت.....

و او را نگه میداشتم ،.....

در را به رویش قفل میکردم.....

و چه کارها که برای ماندنش انجام نمیدادم

تا مرا با این همه زیبایی تنها نگذارد....

اما من چه بخواهم و چه نخواهم میرود.......

اما با رفتن او سال جدیدی آغاز میشود....

که فصل بهار فرا میرسد که جشن طبیعت است......

و در پایان:

نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی

کسی گل بدمد و باز تو در گل باشی


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
من فربد مینایی 12 ساله اهل بندر دیلم هستم در تمام وبلاگ هایی که ساختم که حدود 24 تا میشد این وبلاگ بهتر از اوناست راستش اینو باسه دوستای مدرسه خودمون ساختم امیدوارم که براشون مفید باشه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت چگونه بود
    آمار سایت
  • کل مطالب : 51
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 52
  • باردید دیروز : 44
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 122
  • بازدید ماه : 166
  • بازدید سال : 856
  • بازدید کلی : 11,368